محل تبلیغات شما

روزهای بارانی



بهار ۹۹از راه رسید با کوله باری از کرونا و روزهایی عجیب و حس هایی غریب . برای موفقیت باید تلاش کرد و تلاش و بدون کار و زحمت مداوم انتظار موفقیت بیهوده است فقط کافی است که به خود و تواناییهایمان اعتماد داشته باشیم و از کسی جز خدا توقعی نداشته باشیم . کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من تحقق خود و رسیدن به خواسته ها ممکن است و اگر خدا بخواهد بهترین ها برای ما اتفاق خواهد افتاد فقط باید تلاش کنیم و بخواهیم که خواستن واقعا توانستن است.
زندگی با سرعت عجیبی می گذرد چندین سال است که وبلاگ خواب بود و گرفتاری اونقدر زیاد که وقت نوشتن نداشتم ولی باید نوشت که بر عمر اعتباری نیست. جوانی تموم شد و وارد میانسالی شدیم و پیری و مرگ . به هر حال باید با امید و عشق زندگی کرد . زندگی رسم خوشایندی است زندگی شاید خاطراتی است که یادمان رفته است زندگی شاید نسیمی است که در اعماق دلمان خفه شده و زندگی شاید مرگ عاطفه ای است که گویا هرگز نبوده است و زندگی شاید عشقی است که خاموش شده و دوست داشتنی که دچار سکوت
نفس می کشم نبودنت را نیستی هوای بوی تنت را کرده ام می دانی پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است تو نیستی آسمان بی معنیست حتی آسمان پر ستاره و باران مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد تو نیستی و من چتر می خواهم . هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده. خودم را به هزار راه میزنم به هزار کوچه به هزار در نکند یاد آغوشت بیفتم .
همه چیز را یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم بی صدا کنم تو نگرانم نشو !! همه چیز را یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی ! یاد گرفته ام ….نفس بکشم بدون تو……و به یاد تو ! یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن… و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم ! تو نگرانم نشو !! همه چیز را یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام که بی تو بخندم…
باز باران، بی طراوت، کو ترانه؟! سوگواری ست، رنگ غصه، خیسی غم، میخورد بر بام خانه، طعم ماتم، یاد می آرم که غصه، قصه را میکرد کابوس، بوسه میزد بر دو چشمم، گریه با لبهای خیسش می دویدم، می دویدم توی جنگل های پوچی، زیر باران مدیحه رو به خورشید ترانه، رو به سوی شادکامی می دویدم، میدویدم، هرچه دیدم غم فزا بود غصه ها و گریه ها بود بانگ شادی پس کجا بود؟ اینکه می بارد به دنیا،نیست باران، نیست باران گریه ی پروردگارست، اشک میریزد برایم میپریدم از سر غم، می دویدم مثل
امروز كه محتاج تو ام جای توخالی است فردا كه می آیی به سراغم نفسی نیست بر من نفسی نیست ، نفسی نیست در خانه كسی نیست نكن امروز را فردا بیا با ما كه فردایی نمی ماند كه از تقدیر و فال ما در این دنیا كسی چیزی نمی داند تا آینه رفتم كه در آن آینه هم جز تو كسی نیست من در پی خویشم به تو بر می خورم اما در تو شده ام گم كه به من دسترسی نیست نكن امروز را فردا دلم افتاده زیر پا بیا ای نازنین ای یار دلم را از زمین بردار در این دنیای وانفسا تویی تنها منم تنها نكن امروز را
در زندگی مشکلات مثل تلنگری ما را به خود می آورد که تغییر کنیم درس بگیریم به دنیا نیامده ایم که مجازات شویم آمده ایم که به کمال برسیم با تغییرات در خود موقعیت خود را تغییر می دهیم آنچه که فکر می کنید نمی توانید تغییر دهید را تغییر دهید و صادق باشید مثلا کسی را که از او متنفر هستید صادقانه ببخشید مکان خود را تغییر ندهید چیزی عوض نمی شود باید خود را تغییر داد هر کس که وارد زندگی شما می شود و باعث آزار شما می گردد معلمی است برای شما زندگی کلاسی است که در آن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش مینی بسکتبال برای کودکان